استاد مجيد صالحي، يكي از بزرگترين قاريان و مقريان و قرآن شناسان امروز ايران، صاحب نظر و نظريههاي علمي پيشرفته در زمينه مباني ترجمه قرآن، در 32 سالگي به ديار باقي شتافت. درد و دريغ و داغي كه از فقدان او بر دلهاي دوستداران معارف قرآني و قرآن پژوهي علمي باقي مانده، شايد با بازخواني آثار او، و طرح نكات برجسته انديشه قرآني او، تخفيف و تسلي پذيرد.
او در سال 1345 در قم به دنيا آمد و در همان شهر دروس مقدماتي حوزه را به پايان برد. در سالهاي اوليه جنگ تحميلي به عضويت سپاه پاسداران درآمد و به جبهه اعزام شد. برادرش حميد صالحي در نبرد شلمچه به درجه رفيع شهادت نايل آمد. در دوران دفاع مقدس دروس دبيرستاني را به پايان رساند و ديپلم متوسطه گرفت. در سال 1364 در رشته زبان و ادبيات انگليسي دانشگاه تبريز در دوره كارشناسي پذيرفته شد. او در آموزش زبان انگليسي پيشرفت فوق العادهاي داشت. به طوري كه چند سال بعد توانست پايان نامه كارشناسي ارشدش را(كه معرفي و خلاصهاي از آن در همين مقاله خواهد آمد) به نثر انگليسي امروزين و شيوايي بنگارد. در سال 1366 به عنوان نفر اول مسابقات قرائت قرآن دانشجويان كل كشور معرفي گرديد. همچنين در سال 1376 به عنوان نفر اول مسابقات قرائت قرآن استادان دانشگاههاي كشور شناخته شد. در سال 1369 در مسابقه ورودي كارشناسي ارشد دانشگاه تربيت مدرس، در رشته زبانشناسي حائز رتبه دوم شد. سپس به سفر علمي ـ تبليغي يك ماههاي به بوسني و هرزهگوين رفت. در سال 1375 در دانشگاه امام حسين(ع) در دوره دكتري در رشته پژوهش در مباني فلسفه علوم انساني پذيرفته شد. دريغا كه در عنفوان جواني و اوج باروري علمي، در فروردين ماه 77 بر اثر سانحه اتومبيل درگذشت.
آثار شادروان صالحي غالبا در زمينه قرآن پژوهي است. از او مقالات قرآني متعددي در نشرياتي چون سيمرغ، فصلنامه هنر، كيهان فرهنگي و ترجمان وحي به طبع رسيده است. او از همكاران و مشاوران مركز ترجمه قرآن مجيد بود. مهمترين اثر قرآني او كتابي است به انگليسي به نام The Quran: Literary Patterns-(Un)translatabilities ترجمه(نا)پذيري الگوهاي ادبي قرآن، كه در ابتدا پايان نامه او در دوره كارشناسي ارشد در دانشگاه تربيت مدرس (1374) بود، و سپس دانشگاه امام حسين(ع) آن را به صورت كتاب چاپ كرد (1995/1374).
به عنوان مقدمه بايد گفت كه شادروان صالحي نه قائل به ترجمه پذيري راحت و روان متون مقدس، به ويژه قرآن كريم بود، و نه قائل به ترجمه ناپذيري در هر شرايط. بلكه معتقد بود كه متن ادبي هنري و مقدسي مانند قرآن كه صورت و محتواي آن هر دو اهميت دارد، داراي درجاتي از ترجمه پذيري و ترجمه ناپذيري است كه با رعايت اصول زباني ـ ادبي ـ زبان شناختي ميتوان از ترجمه ناپذيريهاي آن كاست و به ترجمه پذيريهايش افزود. اين معني در دنباله اين مقاله كه به معرفي آن كتاب اختصاص دارد، روشنتر خواهد شد. كتاب ترجمه(نا)پذيري داراي شش فصل است (304ص). فصل اول كه عنوان مقدمه و نقش مدخل بحث را دارد به بيان اين نكته ميپردازد كه ترجمههاي موجود قرآن كريم، ترجمههاي واقعي و آرماني و كمال مطلوب قرآن نيستند، بلكه به نوعي آفرينش جديد و بازنويسي برداشتهاي خود مترجمان است. و براي اثبات اين نكته به پنج مسأله اساسي ـ كه پاسخش در سراسر كتاب آمده است ـ ميپردازد:
1. ويژگيهاي يك متن ادبي ـ هنري چيست؟
2. آيا قرآن يك متن ادبي ـ هنري است؟
3. آيا متن ادبي ـ هنري ترجمه پذير است؟
4. قرآن تا چه حد ترجمه پذير است؟
5. آيا شيوهها و شگردهايي براي نقل و بازتاب دقيق پيام وحياني قرآن وجود دارد؟ سپس چند پيشفرض را مطرح مينمايد:
1. قرآن به زبانهاي ديگر ترجمه ناپذير است، زيرا سرشار از الگوها و ظرايف ادبي ـ هنري است. و در نهايت با توجه به عواملي كه باعث ميشود يك اثر، متن ادبي ـ هنري باشد، به زبانهاي ديگر ترجمه ناپذير است.
2. رنگ ادبي ـ هنري سورههاي مكي از سورههاي مدني بيشتر است و ترجمه سورههاي مكي، از سورههاي مدني ـ كه غالبا به احكام و حدود ميپردازد ـ مسأله انگيزتر است.
سپس مؤلّف شيوه كار خود را شرح ميدهد كه از جمله براي بررسي تجربي نظريههاي زبان شناختي خود، ده ترجمه قرآن (5 ترجمه انگليسي و 5 ترجمه فارسي) را زير ذرهبين نقادي برده و به اشكالات و نارساييهاي بسيار برخورده است. در يك كلام هدف اين تحقيق اين است كه براي پنج سؤال و مسألهاي كه پيشتر مطرح شد، پاسخ بيابد. روش او هم بر مبناي ترجمه پژوهي و نقادي ترجمههاست.
در پايان فصل اول چندين اصطلاح پر بسامد ادبي ـ بلاغي يا زبان شناختي توصيف شده است، كه عبارتند از: همگوني آوايي / نغمه حروف [به قول قدما «توزيع»، و به قول بعضي معاصران: واج آرايي]، ابهام، ايهام، تضاد / طباق، معناي ضمني [= فحوا]، معناي بافتي، تحليل مقابلهاي، بافت زدايي، معناي صريح، گفتمان، سخن كاوي، فصاحت، تعقيد لفظي، اغراق، سجع، حوزه لغوي (حوزه معنايي)، آيات مكي، آيات مدني، كاربردشناسي، قافيه، مؤلّفههاي معنايي، زبان مبدأ، زبان مقصد، اظهار.
فصل دوم به بررسي فشردهاي از متون و منابع ذيربط و انواع تعريفهاي ترجمه، خصايص ترجمه مناسب، انواع ترجمهها و شرايط همسنگي و همساني ترجمه (با متن) ميپردازد.
فصل سوم نگاهي به تاريخ ترجمه قرآن از آغاز تا امروز، بحثهاي دراز آهنگ در باب جواز ترجمه قرآن به زبانهاي ديگر و سرانجام صدور حكم جواز ترجمه قرآن از سوي علماي ذيصلاح مسلمان.
فصل چهارم كه اصليترين فصل كتاب است، به رابطه بين ترجمه و ادبيات پرداخته و با مقايسه قرآن كريم و بعضي متون ادبي ـ هنري انگليسي و فارسي به اين نتيجه رسيده است كه قرآن يك متن ادبي ـ هنري است. سپس اين مسأله مطرح شده است كه آيا متن ادبي ـ هنري ترجمه پذير است؟ و بر مبناي ترجمههاي انگليسي و فارسي بعضي از آيات قرآني، انواع ترجمه ناپذيريهاي قرآن كريم را نشان ميدهد.
در فصل پنجم به كمبودها و كاستيها و مسائل و مشكلات ترجمه متون ديني پرداخته شده است.
فصل ششم فصل پاياني كتاب است. در اين فصل، هم خلاصهاي از كل كتاب آمده است و هم پيشنهادهايي براي رفع كمبودها و كاستيها و نارساييهايي كه در ترجمه ناپذيريها وجود دارد. اينك، هم خلاصه و هم پيشنهادهايي را كه در فصل ششم آمده است، با اندكي تلخيص ياد ميكنيم.
1. ترجمه قرآن به ساير زبانها يك وظيفه[ي ديني ـ فرهنگي] است.
2. متون ادبي ـ هنري بعضي الگوهاي ويژه آوايي، ساختاري و معنايي دارند كه خارج از هنجارهاي عادي است.
3. قرآن كريم يك متن ادبي ـ هنري برجسته است و در بردارنده انواع الگوها و ظرايف زباني و ادبي.
4. در متون ادبي ـ هنري صورت (شكل) مهم است و گاه اهميت آن به اندازه (و گاه بيشتر از) محتواست.
5. متون ادبي ـ هنري ترجمه ناپذيرند، زيرا صورت و گاه محتوا در طي ترجمه آسيب ميبيند. و بدين سان بسياري از محسنات ادبي زبان مبدأ در زبان مقصد از دست ميرود و اين روند همچنين بار زيبايي شناختي و معرفتي يا شناختاري زبان مبدأ را در زبان مقصد تغيير ميدهد.
6. ترجمه ناپذيري يك متن، مسأله آري و نه يا سياه و سفيد نيست، بلكه يك طيف اشتدادي رنگي است؛ يعني درجاتي از ترجمه پذيري با ترجمه ناپذيري در هم تنيدهاند.
7. ترجمه ناپذيري يا عدم امكان ترجمه پذيري عناصر زباني در قرآن، جدا از جنبه الهي و وحياني آن، ناشي از ترجمه ناپذيريهاي زبان شناختي، بومي، فرهنگي و سبكي قرآن است.
8. هر چه جنبه ادبي متن (آيه و سوره) بالاتر باشد، ترجمه پذيري آن كمتر است.
9. رنگ و بوي ادبي آيات و سورههاي مكي بسيار بيشتر از آيات و سورههاي مدني است. لذا آيات مكي، ترجمه ناپذيرتر از آيات مدنياند.
10. مسائل و مشكلات و محدوديتهاي ترجمه قرآن، بسي بيش از هر متن ديگر است.
11. ترجمه كمال مطلوب قرآن كريم، به اين معني كه همسنگي و همساني ترجمه (با متن) ملحوظ باشد و هيچ كاهش و افزايشي در ترجمه نسبت به متن رخ ندهد، غير ممكن است.
12. اما با احراز شرايط و زمينههاي علمي، يافتههاي زبانشناختي ميتواند به ترجمه قرآن مدد برساند.
13. ترجمههاي مختلف قرآن داراي كمبودها و كاستيها و اشتباهات فراواناند. چنان كه از ده ترجمه مورد بررسي در اين تحقيق (پنج ترجمه فارسي و پنج ترجمه انگليسي) هيچ كدام نيست كه همواره هم معناي واقعي آيات را برساند و هم رنگ و لحن زيبا شناختي آن را.
14. اغلب اشتباهات و كمبودها و كاستيهاي ترجمه قرآن، مربوط به اين است كه مترجم فقط يك دو شرط / مهارت را كه در فصل دوم اين كتاب به آنها اشاره شده، احراز كرده است.